من و شایلین و شهریور
سلام نفسم سلام عمرم من این روزا خیلی سرم شلوغه به دلیل آغاز سالتحصیلی کلی کار ریخته رو سرم. الانم یه گریز زدم اومدم واست یه چیزای کوچولویی رو بنویسم.خوب گلم ذهنم یاری نمیکنه چی میخوام بنویسم ولی شما گوش شیطون کر هر روز بی سر و صدا میری مهد و هر شب هم یه عروسک میذاری کنارتو میخوابونیش و فردا صبح با خودت میبریش مهد. مربی مهدت خیلی ازت راضیه. فقط این چند روز اخیر میگفت شیطون تر شدی و یه روز شدی سردسته بچه ها و همه رو از راه به در کردی و نذاشتی بخوابن. خاله لیلا میگفت اینقد بچمون شیرین کاری کرد که خودمم داشتم از خنده غش میکردم.میگه ولی در آخر گفتم کافیه دیگه باید بخوابید. چند روز پیش تولدم بود و بخاطر زمزمه هایی که بود شما متوجه شده بودی و هر...
نویسنده :
مامانی
11:22